غزل عاشقانه
ای کاش میشدم
شبها که از خیال تو دیوانه میشدم تنها ترین پرستوی این لانه میشدم
شبهای بی تو طی شده را می شمردم و محکوم گریه های غریبانه میشدم
با دیده ای که رنگ صبو هم ندیده بود دلداده ی پیاله و میخانه میشدم
جام سبو به کف زفراقت عزیز دل از خانه راهی دل خمخانه میشدم
چشمی که در فراق رخت بی فروغ بود می بستم و زبانزد پیمانه میشدم
ای نام تو ترانه ی غربت سرای من بازآ ، که با حضور تو مستانه میشدم
ای کاش شعله میشدی و من به شوق وصل ای شمع جان برای تو پروانه میشدم
ای کاش می رسیدی و من با همه وجود سنگ صبور دلبر جانانه میشدم
حامد ، چه عاشقانه برایت نوشته بود می آمدی فدای تو دردانه میشدم
قصد دارم کتاب شعرم رو چاپ کنم ممنون میشم در مورد اسم کتاب هم نظر بدید .